هویت چیست؟
یکی از مفاهیم پیچیده در علوم انسانی و اجتماعی،مفهوم هویت است. به نظر میرسد اشتراک بر سر ارائه تعریفی مشخص از این مفهوم تقریبا وجود ندارد. این مفهوم وقتی در کنار مفهوم جنسیت قرار میگیرد، بر پیچیدگی آن افزوده می شود. چرا که عدم ارائه درست و مناسب از هویت زنان و مردان، موجب بروز تداخل ها و تفاوتهایی می شود که می توانند منشاء بسیاری از مسائل و مشکلات شوند. مسئله مهم آن دسته از مواردی است که موجب شکل گیری هویت می شوند. عناصری از قبیل خانواده و جامعه به اضافه جنسیت، از جمله عناصر اساسی در تشکیل هویت هستند.
اما در رابطه با زنان می توان اینطور بیان کرد که در جامعه امروز با نوعی ابهام در رابطه با هویت و عناصر هویتی خویش مواجه هستند. هویت به تنهایی امری ناپایدار است و برای زنان جامعه ما این ناپایداری به همراه برخی از مسائل دیگر موجب شده تا ابهاماتی در این زمینه وجود داشته باشد و زنان جامعه ما با بحران های هویتی دست و پنجه نرم کنند. این موضوع دلایل مختلفی دارد مثل فراز و نشیب هایی که در طی تاریخ جامعه ما به خود دیده و دگرگونیهای اجتماعی که همیشه به نوعی وجود داشته است.
در جریان زندگی روزمره ما خودمان را از طریق کنش های متقابل به دیگران نشان می دهیم. این یک فرایند است که به طرق مختلفی صورت می گیرد. مثلا روش ها یا اعمالی همچون صحبت کردن، انتخاب نوع پوشش، طریقه گفتگو با دیگران و... می توانند به عنوان عناصر تشکیل دهنده هویت باشند.
پوشش و هویت
یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده هویت، موضوع حجاب و پوشش است. این مسئله در جامعه ما به دلیل وجوب قانونی حجاب، شکل و شمایل ویژه ای به خود می گیرد. به این صورت که عده ای حجاب دارند و به آن معتقدند و خود را ملتزم به رعایت آن می دانند. عده ای هم هیچ اعتقادی به آن ندارند و تنها به خاطر رعایت قانون آنرا حفظ می کنند. این عده با کیفیت های گوناگونی در جامعه ظاهر می شوند و انواع و اقسام حجاب ها را به نمایش می گذارند که البته در برخی از موارد به نظر می رسد حجاب نمادین آنها بیشتر جنبه ای تزئینی به خود گرفته است. در برخورد با چنین مواردی این سوال در ذهن ایجاد می شود که پدیده موسوم به «بدحجابی» که اکنون گریبانگیر برخی از شهروندان یعنی دختران و زنان جوان جامعه ما شده است، چرا به این شکل درآمده است؟
مساله اساسی این است که اساسا چرا این پدیده در ایران به این شکل نمود دارد و چگونه میتوان در مورد آن اندیشید و چگونه میتوان مسئولان را به اتخاذ تدابیر بیشتر کارشناسی شده ترغیب نمود و بالاخره چگونه میتوان جوانان را به رعایت حجاب، مجاب کرد؟
آنچه مشخص است اینکه در مساله حجاب در ایران چندین موضوع وجود داشته که می توان آنرا تحت عنوان «تکرار» تعریف کرد. اول اینکه خود عمل تکرار به تنهایی می تواند مساله باشد، یعنی بدحجابی، و تکرار دائمی این موضوع به هر طریقی.
مساله دیگر تکرار شعارها و هدفهای مسئولان در برخورد با این پدیده است؛ یعنی مقابله با ناهنجاریهای فرهنگی و مقابله با آنچه «نفوذ ارزشهای غربی، حفظ حریم خانوادهها و...» خوانده میشود. به این صورت که جملاتی که دربرگیرنده مفاهیمی مبنی بر حفظ حجاب هستند در اماکن عمومی به طرق مختلف دیده می شوند و این تکرار آنقدر عادی شده که به نظر می رسد ارزش واقعی این موضوع را نارس و ناقص کرده است. مساله دیگر تکرار روشهای برخورد با این موضوع است؛ یعنی به کارگیری نیروی بازدارندگی و استفاده از روشهای آمرانه، که هر از چند گاهی در جامعه شاهد آن هستیم. مساله چهارم تکرار نتیجه است که هر بار متولیان و مخاطبان هر دو به همان نقطهای بازمی گردند که در ابتدا قرار داشتند. مساله کم و بیش به جای خود باقی است. مساله دیگر تکرار تحلیلهایی است که از سوی موافقان و مخالفان مطرح میشود که البته علت این همه تکرار در یک امر اجتماعی خاص، خود جای تامل و تفکر بسیار دارد.
اما آنچه مهم است فهم این مطلب است که باور داشته باشیم درک واقعبینانه مساله پوشش بانوان - و کمتر از آن پوشش مردان - مستلزم فهم تاریخ، فرهنگ و مناسبات زندگی ایرانی است. یک برداشت از منظر جامعهشناسی تاریخی ایران ما را به این نکته توجه میدهد که اساسا نوعی تعارض فرهنگی و ناهمگرایی ارزشی در جامعه و در مناسبات دولت و مردم از گذشته وجود داشته است. این مهم نیست که دولتها و حکومتهای ایرانی چه میخواهند، مهم این است که همواره نوعی ناهمزبانی با مخاطبان و شهروندان در این میان مطرح بوده است.
یکی از عناصر اصلی تشکیل دهنده هویت،موضوع حجاب و پوشش است. این مسئله در جامعه ما به دلیل وجوب قانونی حجاب،شکل و شمایل ویژه ای به خود می گیرد. به این صورت که عده ای حجاب دارند و به ان معتقدند و خود را ملتزم به رعایت آن می دانند.عده ای هم هیچ اعتقادی به ان ندارند و تنها به خاطر رعایت قانون آنرا حفظ می کنند
شاید اشکال کار آن باشد که دولت در ایران اغلب خود را در ورطه فرهنگ گرفتار میکند. فرهنگ جریانی آرام و دستیافتنی ولی به شدت فریبنده و پرمخاطره است. در بهترین شرایط نیز نمیتوان قادر به کنترل و مهار کامل جریانهای فرهنگی بود و تنها میتوان با بهرهگیری از دانش اجتماعی روز آن را شناخت و در راستای آن طرحها و برنامههای مدیریتی و سیاستگذاران کلان خود را ارائه نمود.(به نقل از دکتر ملک پور.روزنامه آرمان)
فقدان مبانی نظری مناسب و برنامه ریزی شده موجب شده تا در زمینه های از این دست نتوانیم نتیجه گیری مناسبی داشته باشیم.
آنچه مردم جامعه ما بدان نیازمندند یک مدیریت فرهنگی حساب شده است که پشتوانه ای علمی داشته باشد که مبتنی بر واقعیت های موجود باشد و با در نظر گرفتن مجموعی از شرایط به ارائه راه کارهای مناسب در این زمینه بپردازد.
آنچه مهم است اینکه باید در هر طرح و تدبیری نقش و حضور خود مخاطبان پر رنگ و برجسته باشد. در قوانین و مقررات لازمالاجرا در هر امری از جمله کیفیت پوشش، دیدگاهها، گرایشها و مطلوبیتهای گروههای ذینفع از طریق سازمانها، نهادها و پژوهشهای علمی مستند به واقعیتها، انعکاس داشته باشد. تنها در این صورت است که شهروندان و به ویژه جوانان به امری دعوت میشوند که «خود» خواستهاند و خواست آنها در قالب سازوکارهای قانونی و حقوقی شکل گرفته و اجرایی شده است.
دکتر احسان اشتهاردیان
بخش اجتماعی تبیان
*** مارابانظرات خوددرنشرمعارف اهلبیت(ع)یاری دهید***
نوشته شده توسط شیعه مولا علی (ع)اگر خداتوفیق دهد در چهارشنبه 90/4/15 ساعت 7:0 عصر موضوع | ***استفاده از مطالب باذکرمنبع وفرستادن صلوان باعجل فرجهم مانعی ندارد*** .التماس دعا***لینک ثابت